تجربه شخصی محمد ماکویی؛ دارنده مدرک کارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط
قسمت اول
به نمرات واحد درسی "زباله" که نگاه می کنم متوجه می شوم که حتی در زمان هایی که درس و مشق را جدی نمی گرفتم به زباله علاقه ای بیش از سایر دروس داشتم.
شاید بعضی ها فکر کنند که مگر می شود کسی به کسی یا چیزی علاقه داشته باشد و از این علاقه و یا شدت و حدت آن آگاه نباشد.
پاسخ این سوال مثبت است و خوب به یاد دارم که در سال های اول دانشکده هم کلاسی من به من اعتراف کرد که تازه متوجه شده به ریاضی بیش از تجربی علاقه داشته و اینکه در سال های دبیرستان در عوض ریاضی، تجربی خوانده اشتباه فاحشی بوده است!
آن موقع من هم صادقانه گفتم که او خوش شانس بوده که به این زودی! متوجه علاقه اش شده؛ زیرا آدم هایی را داریم که پس از 30 سال خدمت صادقانه و در آستانه بازنشستگی تازه متوجه می شوند که این کاره نبوده اند و بهتر بوده در همان سی سال پیش شغلی دیگر برگزینند.
یکی از دلایلی که باعث می شود ما ایرانی ها از علاقه و میزان آن مطلع نباشیم این است که از کودکی یاد میگیریم بیشتر کارها را بر مبنای عقل و منطق، نه قلب و احساس، جلو ببریم و شاید برای همین است که آن هایی که پزشکی و مهندسی می خوانند به مراتب از کسانی که ادبیات و هنر را به عنوان رشته تحصیلی بر می گزینند بیشتر ارزش و اعتبار اجتماعی پیدا می کنند.
لذا؛ وقتی شما آموزش دیدید که به علاقه و شدت آن بهای لازم را ندهید ممکن است هر علاقه ای را در وجود خود سرکوب کرده و پیش را نگیرید تا کلا علاوه بر قلب از فکر و ذکرتان هم خارج شود.
موضوع دیگر این است که دنیای امروزی دنیای فرصت های بیشمار است و هیچ کس فرصت نمی کند همه چیزها یا آدم هایی که ممکن است با ذائقه اش سازگار باشند را تست نماید.
به عنوان مثال، من از کودکی به فوتبال علاقه ای وافر داشتم و از شدت آن اطلاع موثق داشتم. با این حال، تنها وقتی فهمیدم به بازی بولینگ هم علاقه دارم که بین ساعت پرواز و زمان بیرون آمدنمان از هتل، جهت کاهش هزینه ها، فاصله ای طولانی افتاد و همسرم پیشنهاد داد برای اتلاف وقت سری هم به باشگاه بولینگ، که نزدیک هتل محل اقامتمان بود، بزنیم.
با این حساب، احتمالا از سر بد بیاری مطلق سر از آب و فاضلاب در آوردم و تقریبا تا زمان بازنشستگی در شرکت های مهندسی مشاور آب و فاضلاب انجام وظیفه نمودم.
اگر بگویم فعالیت در شرکت های خصوصی آب و فاضلاب کلا از سر اجبار بود راست نگفته ام. به دلیل کاملا احساسی کار برای دولتی ها را نمی پسندیدم و از همان ابتدا بر آن شده بودم که در یک جای خصوصی فعالیت نمایم.
متاسفانه؛ خیلی زود متوجه شدم که فعالیت در یک شرکت خصوصی که بیشتر کارفرماهایش دولتی هستند چندان متفاوت از کار در یک جای دولتی نیست و تازه شرایط بدتر هم هست، زیرا شما مجبورید بسیاری از قوانین و مقررات دولتی ها را رعایت کنید اما از مزایا و فواید کار در جای دولتی بی نصیب بمانید!